داستان کوتاه کوتاه - داستان چهارم - سلام


سلامش کردم !

 

باور نکرد برایش آرزوی سلامتی دارم ، گفت : سلام گرگ بی طمع نیست

 

ته دلم خالی شد اما برای اینکه او بیش از این ناراحت نشود رفتم !

 

گفت : دیدی تیرت خطا رفت

 

فقط برگشتم و نگاهش کردم و او با نگاهی تحقیرانه بهم فهماند که ارزش عشق را نمی فهمد.



آخرین نظرات ثبت شده برای این مطلب را در زیر می بینید:

    یحیی حق می‌گه:
    این نظر در تاریخ 1392/10/14/6 و 1:06 دقیقه ارسال شده.

    سلام وبلاگ خوبی داری موفق باشی

    http://sib-acc.tk

برای دیدن نظرات بیشتر این پست روی شماره صفحه مورد نظر در زیر کلیک کنید:

بخش نظرات برای پاسخ به سوالات و یا اظهار نظرات و حمایت های شما در مورد مطلب جاری است.
پس به همین دلیل ازتون ممنون میشیم که سوالات غیرمرتبط با این مطلب را در انجمن های سایت مطرح کنید . در بخش نظرات فقط سوالات مرتبط با مطلب پاسخ داده خواهد شد .

شما نیز نظری برای این مطلب ارسال نمایید:


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: